خیلی خلاصه میخوام بهتون بگم که چی شد که توی شغل و محل کارم احساس میکنم موفقم و محبوب؟چی شده که در محیط کارم احساس میکنم بهترین هستم؟
خیلی خلاصه اون چیزی که توی ذهنم هست و باعث شده از شغلم خوشحال باشم رو میگم:
من اعتقاد دارم کارمندی فرصتی برای یادگیری هست، پس برای یادگیری م وقت میذارم و سبک خودم رو، ایده های خودم رو در زمینه کاری م اجرا میکنم تا یاد بگیرم.
کارمندی اونم توی یک استارتاپ فرصت فوق العاده ای هست برای یادگیری و تجربه و آزمون خطا.
- من میام میگم بنظرم اگه اینکار هارو انجام بدم به این شکل، این خروجی رو میگیرم. بعد میرم اونکار رو انجام میدم و خروجی میسنجم که ایا این روشی که توی ذهنم بود، همون خروجی که انتظارش رو داشتم بهم میده یا باید این روش رو بهبود بدم؟ اگه نیاز به بهبود داشت، به این فکر میکنم که مشکل از کدوم قسمت ش بوده و کدوم قسمت رو باید بهبود بدم؟
- من تفکر انتقادی رو دوست دارم 🙂 کارگاه و همایش های مربوط به حوزه کاری م، سئو ، رو دنبال میکنم اما همیشه به اونچه که یادمیگیرم شک میکنم، برای خودم مسیر میسازم و راه خودم رو میرم. برای من تقلید کردن معنایی نداره وقتی میتونم روش خودم رو داشته باشم 🙂
من اعتقاد دارم فارغ از حقوقی که میگیرم، همیشه باید بهترین خودم باشم. اگه از من انتظار دارن که یک کاری رو در سطح 50 مثلا انجام بدم، من از خودم این توقع رو دارم که در سطح 100 انجام بدم ? خدا رو هم شکر میکنم که تا الان تونستم توقعاتی که از خودم داشتم رو برآورده کنم.
این حرفی بود که یه روز سرپرستم بهم زد:
ما بهت میگیم برو ریل رو بذار، توی میری ریل رو میذاری، قطار رو میاری، اگه بار بخواد بارش میکنی! حرکت ش میدی و به مقصد میرسونی ش
من اعتقاد دارم یک کارمند نمونه، کارمندی هست که مدیرعامل همیشه توی ذهن ش با خودش مرور میکنه که این فرد تحت هر شرایطی باید توی شرکت بمونه. اگه روزی تصمیم به تعدیل نیرو گرفتن، اخرین نفری که توی ذهنش میاد، من باشم.
بنظرم کارمند نمونه همیشه دغدغه ش اینکه چه کاری انجام بده، چجوری از پتانسیل هاش استفاده کنه، چه کاری توی شرکت انجام بده، چه پروژه جدیدی رو پیشنهاد بده که باعث بشه شرکت رشد کنه. خلاصه ش اینکه همیشه دنبال اینکه برای شرکت ش ارزش افرینی کنه چون به خودش حس خوبی میده و اینجوری، پتانسیل هایی که داره رو کشف میکنه
من بنظرم یه کارمند نمونه همیشه سعی میکنم چرایی کارهاش رو درک کنه تا بتونه اونها رو به بهترین شکل ممکن انجام بده و حتی گاهی وقتا، یه روش بهتر رو پیشنهاد بده. خودش رو عضو مهمی از سیستم(شرکت) میدونه و سعی میکنه این سیستم رو بهبود بده
یه روز یه نفر بهم گفت که طوری کار کن که وقت رفتی از شرکت، جای خالی ت احساس بشه، اما این حرفش رو قبول ندارم ?
اگه زمانی تصمیم گرفتم که شرکتم رو ترک کنم، حتما یک ماه قبلش به مدیرم میگم، ازش میخوام بهم اجازه بده که خودم نیروی جایگزینم رو انتخاب و استخدام کنم و توی این یک ماه که توی شرکت هستم، همه اون چیزهایی که یاد گرفتم و فهمیدم توی شرکت رو به نیروی جدید آموزش میدم و بعد میرم ?
من آدم سخت گیری هستم توی انتخاب شرکت و محل کار، توی رابطه و دوستانم و وقتی کسی رو انتخاب کردم یا شرکتی رو انتخاب کردم، فوق العاده حس وفاداری پیدا میکنم بهش و همه سعی م رو میکنم بهترینی باشم که میتونم، چه برای شرکتی که در اون کدر میکنم و چه برای دوستانم و چه توی رابطه عاطفی
این طرز فکرها، این عقاید و باورها باعث شدن که من خیلی خوشحال باشم توی کارم 🙂 از طرفی باعث شدن که مدیرم هم خیلی خوشحال باشه از اینکه منو انتخاب کردن و باهمدیگه داریم همکاری میکنیم. حتی گاهی وقتا پیشنهادهای مالی رو مدیرم بهم میده 🙂 این بهترین حس دنیاس که ببینی همونطور که خودت برای خودت ارزش قائلی، بقیه هم واست ارزش قائلن