سکس نیاز نیست

به این فکر میکردم که که سکس واقعا نیاز ما ادمها هست؟
سکس نیاز چیست؟ نیاز زندگی؟ نیاز شادی؟ نیاز پیوند عاطفی و اتصال عمیق؟ نیاز چی؟

نیاز چیه؟ سکس چیه؟ از کجا سکس میاد؟  تفاوت نیاز و هوس چیه؟

نیاز یعنی چیزی که بدون اون عملا زندگی کردن و زنده موندن غیرممکن میشه، نیاز یعنی الزام یعنی باید. باید برای چی؟ برای زنده ماندن و زندگی کردن.

اگر بگیم:

  • سکس نیاز زندگی است، آیا بدون سکس نمیشه زندگی کرد؟
  • سکس نیاز شادی است، ایا بدون سکس نمیشه شاد بود؟
  • سکس نیاز پیوند عاطفی و رابطه عاطفی است، ایا بدون سکس نمیشه پیوند عاطفی داشت؟

میشه بدون سکس زندگی کرد، پس سکس نیاز زندگی و زنده موندن نیست. ولی مثلا نفس کشیدن نیاز هست.

غذا خوردن چی؟ اشامیدن چی؟ هست، نیاز هست ولی خب در مقدار کم حتی! هستن کسایی که نیاز دارن همیشه غذا بخورن و محدود غذا میخورن و زنده ان و زندگی میکنن! غذا هم یه نوع هوس میتونه بشه! وقتی فستینگ میگیریم میفهمیم که غذا خیلی وقتها هوس هست! کافیه بهش بی توجه باشی تا بفهمی خیلی وقتها صرفا هوس غذا خوردن هست که سروقت مون میاد نه نیاز بهش!

میشه بدون سکس شاد بود؟ آره میشه و خیلیا هستن که شادن بدون سکس و اصلا تعریف شادی ربطی به سکس نداره. پس سکس لازمه و نیاز شادی هم نیست.

چرا داشتم اصلا به این چیزها فکر میکردم؟ راستش این چندوقت، این چند سال که تهران دارم زندگی میکنم، آدمهای مختلف و واژه های مختلف و روابط مختلف و متنوعی دیدم که ذهنم رو خیلی درگیر کرد که چرا اینقد درگیر موضوعی به اسم سکس هستیم؟ این سکس چیه و چه باید کرد باهاش؟

سکس از چی میاد؟ از یه انرژی، به اسم لیبیدو. لیبیدو انرژی قدرتمندی است که تعاریف مختلفی داره اما در اصل همان انرژی حیات و زندگی است.

لیبیدو یک مفهوم روانکاوانه نیست بلکه ریشه در ساختار مغز و فرآیندهای شیمیایی دارد.

وقتی لیبیدو رو در قالب انرژی جنسی و تمایل جنسی داره خودشو رو نشون میده، خیلی وقتها وقتی عمیق تر بهش فکر میکنیم میبینیم پیام مهم تری داره! این انرژی نیومده بگه من تشنه سکسم! اومده پیام مهم تری بده. کافیه وقتی میاد سراغ مون، یکم صبر کنیم و سعی کنیم که فقط ببینیم این انرژی رو.

ببینیم چی میگه؟ چی میخواد؟ چه تصوری رو ایجاد میکنه؟

خیلی وقتها اومده که پیام بده که یک چیز رو خلق کن، وقتی که هیجان نیاز داری. خیلی وقتها اومده بگه نیاز به اتصال عمیق داره!

وقتی سکس رو از یه عمل فیزیکی تو ذهنم تبدیل کردم و درک کردم که یک انرژی هست حامل پیام مهمی! پس این درس رو میگیریم که نباید این انرژی رو هدر داد!

هدف از سکس، عشق و خلاقیت و صمیمیت است. سکس بدون صمیمیت و عشق و خلاقیت، یه رفع نیاز هست؟ نه یه رفع هوس هست فقط! هوسی که انتهایی نداره و هی خلاء ش بیشتر میشه، هی بیشتر معتاد میشه طرف به هوس! به همون دوپامین!

لذا هیچوقت نه تنها به نقطه سیری و رضایت از سکس نمیرسه بلکه توی این مسیر غرق میشه، در مردابش غرق میشه و روز به روز افسرده تر و غمگین تر میشه. درد و رنج ها داره، حتی خیلی وقتها به ظاهر شادن اما از درون پوسیده ان! نشونه ش اینکه نمیتونن تنها باشن چون توی تنهایی و خلوت سریع اون درد و رنج میاد سراغ شون 🙂

رنج و دردی که از نیاز به اتصال عمیق میاد اما برآورده نشده و هر روز داره خلاء ش بیشتر و بیشتر میشه…

خیلی از دوستایی که داشتم و میومدن با ذوق بهم از تجربیات جنسی متعدد شون میگفتن، توی چشمهاشون که نگاه میکردم، حرفهاشون رو که میشنیدم میدیدم ادمیزاد چقدر از رنج و درد و دیدن درونش فراریه… به خودم نگاه کردم که کجاها هست که نیاز عمیقی دارم ولی انگار دارم ازش فرار میکنم با مسکن ها!

سکس برا من یه جایگاه دیگه داره، ابزاری هست که یه رابطه عاطفی رو عمیق تر میکنه، البته به موقع ش! موقع ش هم زمانی هست که اول امنیت عاطفی شکل گرفته، مطمئن شدیم از انتخاب هم، زخم های رو دیدیم و پذیرفتیم همدیگه رو به شناخت رسیدیم. ابزاری هست برای خلاقیت بیشتر، برای عاشقی بیشتر. یعنی اگه زمان سکس و بعد سکس، پیوند عاطفی م عمیق تر نشده باشه خلاقیت نداشته باشم و صمیمیت بیشتر نشده باشه، احساس قدرت نکنم بعدش… این یعنی مسیر رو اشتباه رفتم و اصلا چنین رابطه جنسی هوس برانگیز نیست واسم و مثل خوردن یه دستمال کاغذیه! همینقدر بی معنا و بی لذت و بی مفهوم…

تو ذهن من اینجوریه که سکس نیاز نیست… باید در چارچوب خودش باشه که باعث رشد بشه و رضایتم از زندگی.

گاهی به این فکر میکنم که بعنوان یک انسان، چقدر بعضی اوقات مثل یه حیوون میشیم که کنترلی روی خودش نداره و هرچی غریزه و هوسش گفت رو انجام میده…

 

راستش میخواستم پیش نویسش کنم این متن رو که بعدا بهبودش بدم ولی میدونم که این بعدا به این راحتیا نمیاد 🙂 منتشرش میکنم و سرفرصت اپدیت میکنم. حجم زیادی از حرفها و افکارم رو نگفتم و یه سری جاها صرفا کلید دادم، سرنخ دادم، باید بازترش کنم.

در تلاشم هر روز، آدم با ایمان تر و بهتری از خودم بسازم. قبل از زخم و سیلی روزگار، رشد کنم. اینجا جایی است که آنچه ذهن و قلبم به آن باور پیدا میکند را میگویم
نوشته ایجاد شد 19

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا