خدا کیست؟ کدام خدا حقیقی است

از دید من، خدا کیست؟ و چه شد که او را شناختم؟

این نوشته ام شاید یکم کامل تر از نوشته های دیگه ام باشه پس احتمالا کمی هم نیاز داره بیشتر از سایر مطالب، وقت برای مطالعه اش گذاشته بشه.

خدا کیست؟ ایا وجود دارد؟ این سوال از اول خلقت بشر تا پایان آن!!!! (که بنظرم وجود ندارد!) ادامه داشته، ادیان و اقوام و ملت های مختلف سعی در شناخت نیرویی داشتند که اتفاقات را در جهان هستی بوجود می آورد، برخی گاو را آن نیرو میدانند! برخی یک سنگ، برخی خورشید، برخی نیرو یا بهتره بگم انرژی که نمیبینند ولی میتوان وجود آنرا اثبات کرد.

پاسخ مشخصی برای این سوال نیست چراکه از زاویه های مختلف میشه در مورد اون صحبت کرد اما من، از زاویه خودم مینویسم و زاویه من این بود که :

باور کردن چه نیرو یا خدایی میتواند به من در داشتن یک زندگی دلخواه، کمک کند؟

قبل از آن من این سوال را پرسیدم که ایا خدایی وجود دارد؟

در ادامه مطلب، داستان جرقه این سوال و تفکر خودم رو به شما میگم. (اینجا کلیک کنید)

  1. خدا کیست؟
  2. جهان چطور اداره میشود؟
  3. ما در چه جهانی زندگی میکنیم؟
  4. چرا برخی اتفاقات تکراری برای ما رخ میدهد؟ (اخراج از کار، تصادف، )
  • قبل از هرچیز، احترام گذاشتن به دیدگاه بقیه شرط اول روشنفکری است

اینها سوالاتی هستند که جواب شان دقیقا تفاوت فرهنگ هاست، تفاوت ادیان و مذاهب هست و تفاوت فلسفه های زندگی!

تفاوت یک داعشی با یک کاتولیک، تفاوت یک بودایی و یک اییست، تفاوت یک ایرانی و یک امریکایی، تفاوت یک اسراییلی و یک افغان.

و حماقت انجاست که جواب این سوال این باشه که اندیشه من برتر از دیگران است و حتی مضخرف تر و احمقانه تر اینکه دیگرانی که مخالف عقیده من هستند باید مجزات شوند که گاهی مجزات آن، مرگ است! (رفتار طالبان، گروهی از بودایی ها، داعشی ها، گروهی از مسیحیون و احمق هایی که میشناسیم)

همه ما انسانها قدرت تفکر داریم، مغز من، تو، انیشتن، پیامبران،پادشاهان،مدیران،فقرا، ثروتمندان، کودکان، میانسالان، پیرها، زنها و مردها همگی یک کارایی دارد و همه انسانها قدرت اندیشیدن  دارند. سوای از اینکه خروجی این اندیشیدن چی باشه، اصل اینکار که فکر کردن هست قابل احترامه.

برای من قابل احترامه اگه کسی با فکر کردن به این نتیجه رسیده باشه که پیرو یهود باشه، پیرو بودا باشه، پیرو زرتشت باشه، آییست باشه و حتی اون فردی که عضو گروهک های تکفیری  است! (مشکل اینجاست که 99درصد افراد عضو این گروه ها حتی سر دسته هاشون، تفکر نکردن و صرفا با تقلید کردن عضو این گروه شدن، با پذیرفتن حرف فرد دیگری! تقلید واژه اشنایی هست برای ما ایرانی ها، درسته؟!)

این حرف من به هیچ عنوان به معنای این نیست که من این گروهک هارو تایید کنم، بلکه من هم مثل شما و بسیاری از انسانها، مخالف رفتار این گروهک های تکفیری هستم که هیچ چیز از انسانیت نمیدانند!  اصل حرف من این بود که من بخش تفکر رو از رفتار اونها جدا کردم، تفکر همان کاری بود که انیشتن هم انجام میداد، همان کاری که بودا تا اواخر عمر انجام داد، همان کاری که باعث تفاوت ما و حیوانات شده است. (باز در اینجا این نکته مهمه که خروجی این تفکر چه هست؟که باید براساس معیارهایی باشه)

پس نکته اولی که یاد گرفتم این بود که به دیدگاه همه افراد چه موافق و چه مخالف خودم احترام بذارم، این به معنای پذیرش دیدگاه اونها هم نیست که من بپذیرم دیدگاه شون رو! نه، بلکه به این معنی است که من جدالی با دیگران ندارم برای اثبات حرف های خودم، چون اونها هم مثل من قدرت تفکر دارند و استفاده کردن از آن، به خودشون مربوطه و تصمیم اونها هست.

  • هرکس خدا رو از زوایه خودش میبینه و مسلما هیچ دو انسانی نیست که خدا رو یکجور ببینن!

سخنی شنیدم که میگفت روزی در مسجد بحث بر سر خدا بود و از محمد در مورد ایمان به خدا پرسیدن، جوابی که محمد داده برای من بسیار اموزنده بود:

اگر سلمان فارسی از خدایی که شناخته به مالک بگوید، ممکن مالک گردن او را بزند!!

بنظر من این یعنی با اینکه این 2 هردو یک پیامبر داشتند، اما خدایی که در ذهن شان کمی هم تفاوت داشت ولی مسلما ویژگی های مشترکی هم داشتند در خدایی که باور کرده بودند.

پس صرفا به صحبت بقیه برای اثبات خدا و شناختش بسنده نکنیم و همیشه بدنبال پاسخی برای سوالاتی که در ذهن داریم باشیم.

و اما داستان من و خدا…

سال 94 وقتی وارد دانشگاه منتظری مشهد شدم، باید برای اولین بار زندگی خوابگاهی، زندگی با ادمای جدید با فرهنگ ها ، لهجه ها و حتی دین و مذهب های جدید و متفاوت نسبت به خودم رو تجربه میکردم.

ترم سوم کاردانی، من هم اتاقی هایی داشتم که : آتیست(مطمئنن خدایی وجود ندارد)، سنی، شیعه و ندانم گرا (سوال شون اینکه ایا واقعا خدایی هست؟) بودند

دانشگاه منتظری مشهد سال 94
دانشگاه منتظری مشهد سال 94

همیشه بحث هایی در مورد اثبات یا رد خدا داشتیم، دوستانم با ادعاهای علمی خدا را رد میکردند و من، منی که تا قبل از اون فقط در مورد خدا شنیده بودم و بهش فکر نکرده بودم و دائم تقلید میکردم به شک افتادم و گفتم خدایی وجود ندارد.

اینجا بنظرم بهترین تصمیم زندگی ام رو گرفتم که شک کردم. انسان همیشه از شک به یقین میرسه و کسی که متعصب باشه حالا نسبت به هردیدگاهی (نسبت به رد یا اثبات خدا) هیچوقت نمیتونه حقیقت رو متوجه بشه که بهش کمک میکنه. داستان حضرت ابراهیم رو هم که بخونید متوجه میشید که گفت ستاره خدای من است، به ستاره شک کرد، بعد گفت ماه خدای من است شک کرد و گفت خورشید خدای من است… تا  به این نتیجه رسید که خدا نیرویی است که دیده نمیشود اما هست.

اینجا جایی بود که من به شک افتادم و همیشه بخودم افتخار میکنم که هیچوقت به خودم اجازه ندادم نسبت به هیچ چیزی متعصب باشم.

سوالاتی در ذهنم بود و به دنبال یافتن پاسخی برای این سوالات بودم. نظریات ایجاد جهان هستی رو خوندم (بیگ بنگ)، نظریات متفاوتی از وجود خدا یا رد خدا در فلسفه، برهان نظم مسلمانان رو خوندم برای اثبات خدا و ذره خدا رو خوندم.

گذشت تا اینکه من به دلیل اتفاقاتی که واسم توی مشهد افتاد (که بنظرم دلیل رخ دادن این اتفاقات، هدایت من به کرمان بود! ) مجبور شدم برگه مهمانی بگیرم ترم اخرم و برم کرمان.

کرمان، یکی از اخرین درس هایی که باید در ترم اخر پاس میکردم فیزیک بود. روز اخر کلاس فیزیک اردیبهشت 95، استاد شروع به درس دادن کرد!!!! روز آخر کلاس اخه؟!! 😐

از اونجایی که این درسها هم توی امتحان میان، من سوالی پرسیدم: استاد فیزیک کوانتوم چیه؟

بنظر شما  این اتفاقی بود که من بین هزاران سوالی که توی اون لحظه میتونستم بپرسم، تصمیم گرفتم سوالی در مورد فیزیک کوانتوم بپرسم؟! از نظر من اتفاقی نبود و اتفاقا بخاطر نظم و شعوری هست که من به ان باور دارم. من به مسیری هدایت شدم که خواسته ام بود : خدا کیست؟

اشنایی من با فیزیک کوانتوم باعث شد تا بیشتر در مورد کوانتوم، انیشتن و خدا مشتاق بشم یادبگیرم، اینها چه ربطی بهم دارند؟، از دید ذهن من سوالات را بررسی کنید:

  1. بعد از اشنایی مختصر با فیزیک کوانتوم و نظریه جهان های موازی، به این فکر کردم فیزیک کوانتوم توسط چه دانشمندی توسعه پیدا کرد؟ کدوم دانشمند بیشتر کمک کرد؟ و جواب : آلبرت انیشتن
  2. دیدگاه البرت انیشتن نسبت به خدا و جهان هستی چی بود؟ اینجا، من با فردی اشنا شدم بنام عباسمنش، در فایل خدا را بهتر بشناسیم(قسمت دوم) او جواب این سوال من رو داده بود! اینجا نقطه هیجان انگیز شناخت من از خدا بود. قسمت اول این صحبت را هم گوش کنید 🙂 میتونه برای شما هم مفید باشه
  3. در کتاب خود مقدس شما از دکتر وین دایر، گفته شده که 70درصد شکل مولکولی انسانها،حیوانات، گیاهان و مواد معدنی یکی است!! علم در این مورد چه گفته؟ اینجا من با ذره خدا اشنا شدم! یکی از بزرگترین کشفیات انسان در بحث هستی شناسی

ذره خدا چیست؟ بی بی سی توضیح میدهد

اینجاها بود که فهمیدم علم هم خدا را باور کرده است، اما چه خدایی؟

خدایی که کشتی میگیرد و شکست میخورد؟ خدایی که احساسات دارد و از روی احساسات تصمیم میگیرد؟ خدایی که عدالتی ندارد؟!

فرصتی دست دهد به امید خدا، مینویسم

محتوایی که در ادامه کامل خواهند شد:

توحید-عدل-معاد

این نوشته کامل میشود (مورد بعدی که در مورد ان این پست رو اپدیت میکنم، تاثیر شناخت نیروی برتر یا خدا بر موفقیت انسانها و مهم تر از آن، تاثیر هوش معنوی بر کیفیت زندگی ماست.)

سال ۷۵، رفسنجان بدنیا اومدم. هر روز دنبال رشد کردنم. دوست دارم نکات جدید یادبگیرم، خودم رو بهبود بدم و تلاش میکنم هر روز خودم رو بهتر بشناسم و درک کنم. توی زندگی چیزهایی کمی هست که واسم مهم باشه اما صداقت، رضایت و شادی درونی، رشد کردن و موثر بودن از مهم ترین ارزشهای زندگیم هست. من به نظم و قانونی که دنیا داره، به شعوری که کیهان داره و به خدای بزرگ باور و ایمان دارم. معتقدم که هر اتفاقی، دلیل و حکمتی داره و هر معلولی، علتی داره.
نوشته ایجاد شد 15

12 دیدگاه در “از دید من، خدا کیست؟ و چه شد که او را شناختم؟

  1. تمرکز بر خواسته و نه بر موانع موجود در مسیر خواسته!
    یعنی چه؟
    خواسته چیست؟
    خواسته marriage است
    دست خدا رو نبندیم که خواسته رو کس خاصی بگیریم

    طبق این قوانین، تنها راه حل برای چنین مسائلی، شناسایی خواسته هایت در هر لحظه و تمرکز بر آنهاست، همزمان که به آن خواسته ها نمی چسبی و درباره چگونگی رسیدن به آنها رها هستی!

    منظورم این است که باید آنقدر به قوانین اعتماد داشته باشی که حتی اگر در مسیر خواسته هایت به جایی برسی که تنها راه برایت رها کردن همه چیز و “رفتن به سربازی” باشد، با آغوش باز، تسلیم این راه حل شوی و یقین بدانی که قرار است در این مسیر، موضوعاتی را تجربه نمایی که بعداً وقتی از نگاه کلی تری به مسیر خواسته ات نگاه می کنی، می بینی، بدون تجربه سربازی، خیلی از مهم ترین اتفاقات زندگی ات، رخ نمی داد!

    البته منظورم این نیست که به معاف شدن فکر نکنی و آن را راه حل ندانی، بلکه منظورم این است که به این خواسته نچسبی و در باره اش رها باشی.

    اما موضوع مهم این است که وقتی در مسیر اهدافت می خواهی قدم برداری، باید تمرکزت روی خواسته ها و روی راه حلها باشد و نه روی موانع.

    هر لحظه خواسته هایت را بشناسی، شاید مانع بیاد، خواسته ات رو بشناس و مانع رو نبین

  2. چیزی که به ما گفتن و باور کردیم اما شناخت ما از خدا چقده ایا از طریق دین هست یا علم.
    کنترل کنترل کنترل
    کجایی که قابل دیدن نیستی ولی همه چیز میگن بتو وابسته است چرا باید احساس کنیم از بالا بهمون نگاه میکنی
    همرام باش باهام باش مث قلبم مث عقلم
    جامعه طوری شده باور کردیم باور.
    علم درست میگه یا دین.
    بین هزارویک حرف بین احساس عشق عقل دقیقا کجایی
    تکامل.
    پوچی.
    امید.
    دقیقا کجایی
    خیلی حرفا هست گفتن درک مقابل
    همه به نوعی به نتیجه ای میرسن که مثلا قانع شدن ولی هزار اما اگر بی جواب دارن.
    دلیلش بی جوابی میتونه باشه شایدم من درگیرم.

  3. خدا وجود دارد خدایی که برای حضرت محمد ماه را نصف کرد و تازه دانشمندان غربی خبر از نصف شدن ماه می دهند آم خدایی که برای مسیح علیه السلام مرده را زنده کرد و خدا می دانست که پیروان او زیاد هستند جان تن را بخشید خدایی که قرآن را نوشت قرآنی که هیچ اشتباهی ندارد قرآنی که کامل است آن خدایی که در قرآن گفته که جان افرادی را میگیرد و باز می گرداند افرادی که تجربه نزدیک به مرگ داشتند اکثرا به ادیان ابراهیمی گرویدن خدایی که قوم عاد قوم لوط را نابود کرد آن هایی که بدن هایی تنومند مانند نخل داشتند خدایی که نگذاشت آمریکا جنگی را پیروز شود خدایی که نگذاشت اورشلیم دست اسرائیل بیوفته واقعا سبحان الله نداره؟ واقعا الله اکبر نداره؟

  4. سلام دوستان
    ما آدما مثل ماهی که توی آب به دنیا اومده ورشد کرده اگه بهش بگی آب چیه وچه نقشی در حیات وبقای اون داره ،براش سخته فهمیدن آب .مگر لحظه ای از آب بیرون بیافته تازه میفهمه آب چیه،
    درک ما از خدا هم همینطوره
    ما درآغوش خدا زندگی می‌کنیم
    ولی فراموش کردیم.نظر من اینه
    یا مهیمن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مرتبط

متنی که میخواهید برای جستجو وارد کرده و دکمه جستجو را فشار دهید. برای لغو دکمه ESC را فشار دهید.

بازگشت به بالا